مولفه‌های استکبار


 






 

استکبار؛ از یک مفهوم قرآنی تا یک خصلت شیطانی

واژه‌ی استکبار در ادبیات انقلاب اسلامی و همچنین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بارها استفاده شده است. از سوی دیگر روز 13 آبان در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نام گرفته است. آنچه بیش از پیش با استکبار گره خورده، دولت ایالات متحده‌ی آمریکاست. یعنی اشاره به استکبار، در اصل اشاره به آمریکاست.
آنچه به عنوان استکبارستیزی در ادبیات انقلابی ایران و بعضاً در سیاست خارجی ایران عنوان می‌گردد، به طور مستقیم به رابطه‌ی ایران و آمریکا مربوط می‌شود. از این رو نیاز است تا با بررسی مفهوم استکبار و جایگاه استکبارستیزی در سیاست جمهوری اسلامی ایران و همچنین انطباق مفهوم استکبار با رفتار دولت ایالات متحده‌ی آمریکا، از بُعد دیگری به رابطه‌ی ایران و آمریکا توجه نمود.
واژه‌ی استکبار ریشه‌ای قرآنی دارد و با کبر و تکبر هم‌ریشه است. آنچه به عنوان معنی در برخی از ترجمه‌ها مطرح شده است، از تکبر به عنوان سرکشی یاد شده است.
«واستکبر هو و جنوده فی الارض بغیر الحق و ظنوا انهم الینا لا یرجعون»
او (فرعون) و سپاهیانش به ناحق در زمین تکبر ورزیدند و پنداشتند که آنان به سوی ما بازگردانده نمی‌شوند. (قصص، 39)
این کلمه در خصوص افرادی همچون فرعون به کار گرفته شده است. تکبر یک حالت فردی است اما به نظر با توجه به آیه‌ی 39 سوره قصص که فرعون و سربازانش را نام برده است، می‌توان برای یک جمع نیز این خصلت را قائل شد.

برخی ویژگی‌های انسان مستکبر

(مطالبی که در ذیل با اعداد عنوان شده است، بر اساس تفسیر نور می‌باشد.)[1]
1- مستکبرین، خود را محور و مرکز همه چیز می‌پنداشتند. در این سوره‌ی اعراف، خداوند از زبان فرعون می‌گوید: «من جز خودم برای شما معبودی سراغ ندارم» و هنگامی که ساحران به موسی ایمان آوردند گفت:
«قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَٰذَا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»
فرعون گفت: چگونه پیش از دستور و اجازه من به او ایمان آوردید؟ همانا این مکری است که در این شهر اندیشیده‌اید که مردم این شهر را از آن بیرون کنید، پس به زودی خواهید دانست! (اعراف، 123)
2-مستکبران گاهی برای قدرت‌نمایی، فرد یا گروه یا کشوری را نابود می‌کنند یا مورد لطف قرار می‌دهند. نظیر نمرود که به حضرت ابراهیم گفت: «انا احیی و امیت» (بقره، 258) حیات و مرگ این مردم به دست من است، هرکه را بخواهم می‌کُشم و هرکه را بخواهم آزاد می‌کنم.
3- مستکبران گاهی زرق و برق و جلوه‌های مادی را به رخ مردم می‌کشند، همان گونه که فرعون می‌گفت:
«وَنَادَىٰ فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَٰذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ»
و فرعون در میان قومش آوازه بلند کرد که ای مردم، آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟آیا (عزت و جلال مرا در عالم به چشم) مشاهده نمی‌کنید؟ (زخرف، 51)
4-این افراد، گاهی با ارعاب مردم را به تسلیم وادار می‌کنند. فرعون به ساحرانی که به موسی ایمان آوردند گفت: «لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف» من دست و پای شما را برخلاف یکدیگر قطع می کنم. (اعراف، 124)
5-این افراد، گاهی با مانور و خودنمایی، مردم ساده لوح را فریفته‌ی خود می‌کنند. قارون به گونه‌ای در کوچه و بازار راه می‌رفت که مردم دنیاپرست، آه از دل کشیده و می‌گفتند: ای کاش برای ما نیز آنچه برای قارون است وجود داشت (قصص، 79)
6-آن‌ها گاهی با تطمیع می‌خواهند مغزها و فکرها را بخرند. فرعون به ساحران گفت: اگر آبروی موسی را بریزید، من به شما پاداش بزرگی می دهم و شما را از مقربان دربارم قرار می دهم. (اعراف، 114)
7- این افراد گاهی با سقرهای خود دل‌ها را متزلزل می‌کنند. قرآن می‌فرماید: گردش کفار در شهرها تو را مغرور نکند. (آل عمران، 196)
8- اینان، گاهی با تحقیر دیگران جنگ روانی به راه می‌اندازند و به طرفداران انبیا نسبت‌های ناروا می‌دهند و آنان را اراذل و اوباش می‌خوانند. مانندِ آیه‌ی 111 سوره‌ی شعراء.
9-مستکبران، گاهی با ایجاد ساختمان‌های بلند و رفیع، دلربایی می‌کنند. فرعون به وزیرش هامان گفت: برجی برای من بساز تا از آن بالا روم و خدای موسی را ببینم. (غافر، 36)
از سوی دیگر نسل‌کُشی و اختلاف افکندن یا طبقه‌بندی جامعه نیز از اقدامات فرعون بوده است:
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»
همانا فرعون در زمین (مصر) تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند، طایفه‌ای از آنها (بنی اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل می‌کرد، پسرانشان را می‌کشت (که مبادا به ظهور موسی قدرت یابند) و زنانشان را زنده می‌گذاشت (که به خدمت پردازند) . همانا فرعون مردی بسیار مفسد و بداندیش بود. (قصص، 9)
همچنین در قرآن آمده است: «إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ»
به سوی فرعون و اشراف قومش، و آنان پیرو حکم و امر فرعون شدند با آنکه هیچ هدایت و رشدی در اطاعت امر فرعون نبود. (هود، 97)
به نظر می‌رسد که این آیه عنوان می‌دارد که اطاعت از فرعون به هیچ وجه جایز نیست چون در آن هیچ هدایت و رشدی وجود ندارد.
مقام معظم رهبری نیز برای استکبار ویژگی‌هایی را عنوان نمودند که محور اصلی آن «خودبرتربینی»است که منجر می‌شود مستکبر خود را مجاز به دخالت در امور دیگران بداند.
«حق‌ناپذیری» و همچنین «مجاز شمردن جنايت نسبت به ملت‌ها و نسبت به آحاد بشر» نیز از دیگر شاخص‌های استکبار محسوب می‌گردد. برای مستکبرین «غارت منابع حياتى ملت‌ها» آسان است!
استکبار، «فريبگر و با رفتار منافقانه» همراه است؛ جنگ‌افروزى مي‌كنند، اختلاف‌افكنى مي‌كنند، با حكومت‌هاى مستقل درمى‌افتند، با ملت خودشان حتى آن وقتى كه منافع گروه‌هاى خاص اقتضا مي‌كند، در می‌افتند. آیت الله خامنه‌ای یکی دیگر از ویژگی‌های استکبار را «پاسخگو نبودن» می‌دانند.
البته باید بیان نمود که مفهوم استکبار در مقابل استضعاف مطرح می‌گردد و می‌توان آن را با سلطه‌گری، ظلم، استعمار، امپریالیسم، کفر، سرکشی و... دارای قرابت معنایی دانست.
یک نکته حائز اهمیت است و آن تأکید بر تشخیص سطح تحلیل است. به این معنا که برای بررسی استکبار، کدام یک از سطح فردی، ملی یا بین المللی را برای بررسی باید انتخاب نمود. آنچه که مشخص است، استکبار اگر مساوی با ایالات متحده‌ی آمریکا باشد، در سطح ملی است؛ اگر شخصِ حاکمِ یک کشور مد نظر قرار گیرد، یک سطح فردی است و اگر استکبار را فراتر از یک کشور و به صورت یک نظام یا سیستم در نظر بگیریم، سطح تحلیل، نظام بین الملل است. در نگاه موجود در ایران، استکبار جهانی در حال حاضر بر ایالات متحده صدق می‌کند و آمریکا به عنوان یک کل که افراد مغلوب ساختارها هستند در نظر گرفته می‌شود.
فرعون به عنوان یک فرد، مستکبر معرفی شده است اما در کنار فرعون، لشگریان آن نیز مطرح هستند؛ از این رو به نظر نگارنده می‌توان استکبار را بر جمع نیز اطلاق کرد و از این رو یک جمع و یا فرد مستکبر مطرح است و لزوماً نمی‌‎توان آن را به مرزهای ساختگی ملی منحصر دانست. از این رو می‌توان در رابطه با افراد حاکم در کشورها تا طبقات و همچنین نهادهای غیردولتی را نیز تحلیل نمود. سلطه‌گری، ظلم، خودبرتربینی و تحمیل اراده، خفقان، به بند کشیدن و استعمار و استثمار، ایجاد اختلاف و طبقه در جوامع، روی‌گردانی از حق و مبارزه با آن، ایجاد مانع در گسترش حق و ایجاد زمینه‌های انحراف نوع بشر، می‌تواند یک تصویر از استکبار را ارائه نماید. در برخی از آیات، فرعون، قارون و هامان در کنار یکدیگر نام برده شده‌اند و از سوی دیگر از فرعون و قارون نیز به عنوان مستکبر یاد شده است. استاد محمدرضا حکیمی این آیات را بیان‌گر مثلث یک نظام طاغوتی می‌دانند[2] و شاید بتوان نظام طاغوتی را مسامحتاً یک نظام استکباری نام نهاد که تجلی ویژگی درونی حکام آن است و استکبار را دارای سه ضلع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دانست که دو ضلع سیاسی و اقتصادی آن (فرعون و قارون) از اهمیت زیادی برخوردار است.
از این رو اگر فضای جهانی به عنوان حوزه‌ی عمل مستکبرین در نظر گرفته می‌شود، مقابله با آن نیز سطح جهانی دارد و از سوی دیگر ابعاد مبارزه با آن در سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خواهد بود.
شاید بتوان قرابت زیادی بین مفهوم استکبار و امپریالیسم پیدا نمود اما باید توجه داشت که امپریالیسم برآمده از ادبیات مارکسیستی است که ماهیت اقتصادی و در حالت کلی مادی دارد و تفاسیر موسع‌تر از امپریالیسم و ایجاد ترکیب‌های مضاف همچون امپریالیسم فرهنگی، این مفهوم را به فرهنگ متوجه داشته است در حالی که استکبار در اساس ریشه‌ای فرهنگی دارد چرا که مهم‌ترین بُعد استضعاف از نظر اسلام، بعد فرهنگی است و آن زمانی است که با اِعمال سیاست‌های استکباری، توده‌های مردم را از خود بیگانه نموده، هویت آن‌ها را سلب کرده و آن‌ها را آنچنان در فقر فرهنگی و بی‌خبری قرار دهند که هر نوع سلطه‌ی دیگری را هم قبول و تحمل نماید.[3]
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به استکبار اشاره شده است. استکبارستیزی ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد. بسیاری از آیات و روایات اسلامی، عدل و دادگری را امر و ظلم و ستم را نهی می‌کنند. اما نکته‌ی مهم، لزوم و وجوب مبارزه با ظلم و ستم و تلاش برای دادگستری در عرصه‌ی جهانی است به گونه‌ای که در قرآن کریم در آیه‌ی 25 سوره‌ی حدید، یکی از اهداف مهم رسالت و نبوت را استقرار و گسترش عدالت در جهان بشری تعیین و تعریف کرده است. امر و نهی‌ای که جمهوری اسلامی را مانند هر حکومت اسلامی دیگری، به مبارزه با نظام سلطه، مستکبران و استکبار مکلف و موظف می‌کند.[4]
در مقدمه‌ی قانون اساسی آمده است: «قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه‌ی تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند؛ به ویژه در گسترش روابط بین‌الملی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی، می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند (ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.
در قسمتی از اصل دوم ماده‌ی 6 بند ج، جمهوری اسلامی را نظامی دانسته است بر پایه‌ی ایمان به کرامت‏ و ارزش‏ والای‏ انسان‏ و آزادی‏ توأم‏ با مسئولیت‏ او در برابر خدا که‏ از راه نفی‏ هر گونه‏ ستم‌گری‏ و ستم‏کشی‏ و «سلطه‏گری‏ و سلطه‏پذیری»‏، قسط و عدل‏ و استقلال‏ سیاسی‏ و اقتصادی‏ و اجتماعی‏ و فرهنگی‏ و همبستگی‏ ملی‏ را تأمین‏ می‏کند.
همچنین در اصل سوم قانون اساسی، دولت‏ جمهوری اسلامی‏ ایران‏ موظف‏ شده است‏ برای‏ نیل‏ به‏ اهداف‏ مذکور در اصل‏ دوم‏، همه‌ی ‏ امکانات‏ خود را به‏ کار برد که در ماده‌ی 5 این اصل، طرد کامل‏ استعمار و جلوگیری‏ از نفوذ اجانب‏ و در ماده‌ی 16 آن، تنظیم‏ سیاست‏ خارجی‏ کشور بر اساس‏ معیارهای‏ اسلام‏، «تعهد برادرانه‏ نسبت‏ به‏ همه‌ی ‏ مسلمانان‏ و حمایت‏ بی‏دریغ از مستضعفان‏ جهان‏» ذکر شده است.
در اصل 152 بیان می‌گردد که سیاست‏ خارجی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ بر اساس‏ نفی‏ هر گونه‏ سلطه‏جویی‏ و سلطه‏پذیری‏، حفظ استقلال‏ همه‏ جانبه‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور، «دفاع‏ از حقوق‏ همه‏ی مسلمانان‏ و عدم‏ تعهد در برابر قدرت‏های‏ سلطه‏گر» و روابط صلح‏ آمیز متقابل‏ با دول‏ غیر محارب‏ استوار است‏.
در اصل 154 نیز عنوان می‌گردد که: «جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ سعادت‏ انسان‏ در کل‏ جامعه‌ی ‏ بشری‏ را آرمان‏ خود می‏داند و استقلال‏ و آزادی‏ و حکومت‏ حق‏ و عدل‏ را حق‏ همه‏ی مردم‏ جهان‏ می‏شناسد. بنابراین‏ در عین‏ خودداری‏ کامل‏ از هر گونه‏ دخالت‏ در امور داخلی‏ ملت‌های‏ دیگر، از مبارزه‏ حق‏ طلبانه‏ مستضعفین‏ در برابر مستکبرین‏ در هر نقطه‏ از جهان‏ حمایت‏ می‏کند.»
همانطور که مشخص است، هم در مقدمه و هم در اصل سوم، 152 و 154، قانون اساسی برای دولت جمهوری اسلامی ایران، مسئولیت فراملی در سیاست خارجی قائل است.
به عقیده‌ی برخی از صاحب‌نظران، استکبارستیزی جزئی از امنیت هستی‌شناختی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود و این به معنی هویت بودن استکبارستیزی در جمهوری اسلامی ایران است و با امنیتش گره خورده است.
کشورها نه تنها درصدد تأمین امنیت فیزیکی و مادی، یعنی سرزمین و ساختار حکمرانی خود هستند، بلکه امنیت هویت خویش به عنوان یک بازیگر متحد حقوقی را نیز جستجو می‌کنند که سرچشمه و منشأ ارجحیت‌ها و منافع پایدار است. کشورها باید به لحاظ هویتی و وجودی احساس امنیت کنند این بدان معناست که امنیت هستی‌شناختی، همانند امنیت فیزیکی، یک محرک و انگیزه‌ی رفتاری اولیه و مهم است.[5]
یک کشور از طریق رویه‌ها و هویت‌های جمعی خود، به یک ثبات نسبی در محیط بین الملل می‌رسد. یعنی یک کشور برای خود و دیگران از خود تصویرسازی مبتنی بر رفتار و کردار می‌کند. مطمئناً آنچه بیش از پیش به ایجاد هویت استکبارستیزی در ایران دمیده است، تسخیر لانه‌ی جاسوسی است. این مسئله نیز حائز اهمیت است که در هنگامه‌ی تدوین قانون اساسی و پیش از تدوین نهایی آن در 24 آبان 1358، تسخیر لانه‌ی جاسوسی اتفاق افتاد و پس از آن نیز ضدیت با آمریکا رنگ و بوی خاص خود را گرفت.
در جستجو در رابطه با مفهوم استکبار و آنکه آیا می‌توان آن را یک مفهوم برای تحلیل نظام بین الملل و یا... استفاده کرد، بیش از پیش به خلاء تحلیل‌هایی از این دست از سوی علمای دین پی برده شد و امید است تا صاحب‌نظران و کارشناسان دینی در این رابطه به بحث بپردازند.

پي‌نوشت‌ها:

[1] محسن قرائتی، دقایقی با قرآن، ستاد اقامه نماز، تهران، 1391، صص 148-149.
[2] محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه، دلیل ما، قم، چاپ یازدهم، 1389، ص169.
[3] منوچهر محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسایل، نشر دادگستر، چاپ چهارم، تهران،1386، ص 34.
[4] سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، سمت، تهران،1391،ص132.
[5] سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، امنیت هستی شناختی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه بین المللی روابطخارجی، سال اول، شماره اول، بهار 1388، ص48.

منبع مقاله : تبیین